با سلام و درود خدمت همه همراهان عزیز. خیلی خوشحالم که با این مقاله تحت عنوان دل نوشته محمدرضا عباسپور همراه من هستید. مطمئنا هدفم از این نوشته هر چه نزدیکتر شدن رابطه من و شماست. پیشاپیش از شما ممنونم که تا انتهای این دل نوشته من رو همراهی میکنید.
من هم قضاوت اشتباه زیاد داشتم
به جرات میگم که در جاهای مختلفی که حضور داشتم در مورد بخشی از اون کار و یا فردی که مشغول کار بود دچار قضاوت اشتباه شدم. حتی این موضوع در ارتباطات عادی هم زیاد اتفاق افتاد. بعد از این قضاوتهای اشتباه سعی کردم اگه قصد قضاوت دارم، با دید کاملتر و بررسی بیشتری انجامش بدم.
خلاصه که میخوام به عرضتون برسونم که قضاوت خیلی جذاب و راحته اما اون چیزی که تجربه کردم این بوده که با گذشت زمان و صبر کردن، میبینیم شاید اصلا نیاز نبود قضاوت کنیم و حتی اعتبارمون هم با اون قضاوت اشتباه پیش دیگران خراب بشه.
اگه درگیر قضاوت اشتباه شدید خودتون رو سرزنش نکنید و اگه برعکس این موضوع هم اتفاق افتاد، بدونید که طرف مقابل هم یک انسان هست و شاید نیاز به بررسی و دید کاملتری از شما داشته و اجازه ندید فکرتون درگیرش بشه.
یک اعتراف دردناک اما مهم
من هر چقدر که دلتون بخواد سراغ ارتباطات اشتباه رفتم. ارتباطاتی که میتونم بگم که هم زمان و انرژیم رو گرفت و هم اجازه نداد اون پول لازم رو در بیارم. اما الان دارم همچنان به ارتباطسازی ادامه میدم و فقط از موارد گذشته درس گرفتم.
من معتقدم بالاخره از 10 ارتباط، 1 ارتباط سالم و ارزشمند پیدا میشه که بتونیم اون کاری که مدنظر هست رو پیش ببریم و خواسته ما تامین بشه. حتما همراهی با یک ارتباط اشتباه دردناک هست اما این رو هم باید بدونیم که نمیتونیم نقش ارتباطات رو در مسیر زندگی نادیده بگیریم.
منم از خودم راضی نیستم
توی این دل نوشته باید این رو بگم که من هم مثل خیلی از شماها از خودم راضی نیستم و خیلی وقتها مُچِ خودم رو میگیرم. مثلا به خودم میگم اگه فلانجا فلان کار رو نمیکردی بهتر نبود؟ بعد به خودم میگم: چرا بهتر بود انجامش نمیدادم ولی خب کاری هست که شده!
بامزهش اینجاست که میبینم اون کار نهتنها هیچی بهم اضافه نکرد، حتی خیلی چیزا ازم کم کرد که مهمترینش اعتمادبهنفس بود.
پذیرش خیلی کار سختیه
از نظر من پذیرش خیلی کار سختیه! حالا پذیرش در چه کارهایی؟
- پذیرش انتخاب اشتباه
- پذیرش بهونه آوردن
- پذیرش حرفهای دیگران
- پذیرش گیجی و سردرگمی
- پذیرش شکست خوردن
- پذیرش بیپولی
پذیرش هر کدوم از مواردی که گفتم و خیلی از مواردی که نگفتم و خودتون میدونید، واقعا کار سادهای نیست.
منم باهات موافقم گه مقصر این اتفاقات فقط ما نیستیم و چند تا عامل دخیل هستند:
اول از همه خانواده
دوم؛ جامعه(مردم و حکومت)
سوم؛ دوستان، آشنایان و اطرافیان
چهارم؛ معلمان، استادان و مربیان
و ما پنجمی هستیم که همهی چهار عامل بالا روی ما اثر گذاشته؛ حالا چه مثبت و چه منفی.
من پذیرفتم که باز اشتباه میکنم
باید در این دل نوشته این رو به اطلاعتون برسونم که من پذیرفتم باز هم این احتمال وجود داره که اشتباه کنم ولی به روند خودم ادامه میدم. شکست خوردن درد داره؛ اما یکجا نشستن و هیچکاری نکردن هم به همون اندازه میتونه خطرناک باشه و از طرفی یه روزی شاید برگردم بگم ای کاش یه کاری میکردم.
دمتون گرم که همراهیم میکنید
این رو مطمئن باشید که همراهی شما به من اعتمادبهنفس میده. اینکه یه چیزی رو میدونم و بهتون میگم تا کسانی که علاقهمند هستند همراهیم کنند و یاد بگیرن، یا اشتباهاتی که انجام دادم رو اینجا براتون بگم، واقعا حالم خوب میشه.
شک نکنیم که با آگاهی یه بخشی از اعتمادبهنفس از دست رفتهمون برمیگرده و بخش دیگهش هم با انجام کار و در مسیرِ درست بودن و شاید بهتره بگم پولِ خوب در آوردن.
در این دل نوشته سعی کردم که بگم ما عینِ همیم و فقط باید با اصلاح کارهای گذشته و استفاده از فکرمون پیش بریم و در نهایت برسیم به چیزی که دلمون میخواد.
شاد باشید و تاثیرگذار!